Tuesday 28 February 2012

:) نهِ اسفند ثبت شد

''... الف) ''به ''ه'' گفتم که ممکنه آخرِ سال
ب) می شینم رو زمین, با احساسِ یه آدمِ حرفه ای, دستمو می برم زیرِ در,میلرو می پیچونم, می دم بالا-راست, پا میشم درو هل می دم, تق صدا می ده, باز میشه
:)....بیا-
-میرم تو درو قفل می کنم.
.تق-
...''پ) روبه روی اتاقِ ''ه
..ت) نشستم رو تختم- تکیه دادم به دیوارِ بغلش.. با یه نیشِ باز
خب؟-
!پاشو برو بیرون ببینم-
ث) احمقم؟
..ج) هم خوشحالم هم ناراحت که دیدیشو شنیدیش.. اما ناراحتیه بیشتر از خوشحالیَس
...چ)امروز- دیروز- هفته ی پیش
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 الف) چقد سخت بود که بخوام بگم. یعنی مثه اینه که داشته باشی یه چیزیو, اما بازم ازش بخوای بیشتر.. فقط شک داشتم که بیشتر
خواستن باعث بشه همین یه ذرشم از دست بدم.. آخرشم فکر کردم که اگه همون نبود, مستقیم از درِ کلاس می رم سمتِ پنجره , میپرم بیرون
..ب)دنارو اونجا پیدا کردم- چراغ خاموش بود.
:) .پ)گشنم نبود. یهو شد.
..ت) نیشمو نبستم. حتی وقتی رفتم بیرون..
:) .ث) هستم. مهم نیست اما.. تموم شد.. الان نوعِ دیگه ای
...ج)اینو می دونم که گفته بودم.
...چ)جدی نگیر.. واقعا بد دیدیشون

:پی نویس
!از فُنتِ فارسی متنفرم

3 comments:

  1. in banda che mortabrtan!:O :))
    khkhkheili khoobe ke baziasho mifahmam!;;)
    sdjrhjrysz!

    ReplyDelete
  2. vaghan hastan mortabet? :-?
    :)

    ReplyDelete
  3. na kheili vali chon mifahmameshoon hese mortabeti mide..
    chera cmntamo roo post balayi pak kardi??

    ReplyDelete